چک های میلیونی که نقد نمی‌شود
کد خبر: ١٦٤٩٥٤ تاریخ انتشار: ٢٧ ارديبهشت ١٤٠٢ - ٠٧:٤٦
صفحه نخست » آخرین اخبار
چک های میلیونی که نقد نمی‌شود

 
رضا باقری پور در یادداشتی با عنوان «چک های میلیونی که نقد نمی‌شود» نوشت:


چند روز پیش حاج منصور ارضی بنا به مضمون در هیئت خود گفته بود از این وضع پوشش در شهر قلبمان می‌شکند؛ از مسئولین «خواهش میکنیم» که کاری کنند!


این شکل سخن به اندازه کافی عجیب بود. منصور ارضی با همه منش و سوابق و منابع قدرتی که در اختیار دارد، دارد عاجزانه بر سر یکی از حساس‌ترین ضوابط شرعی و عرفی، عاجزانه خواهش می‌کند. همین و دیگر هیچ. چه اتفاقی افتاده؟

مسلمانم، به سیاق مسیحایی!
جامعه ما بروزات دینی ‌خود را به صورت فزاینده رشد می‌دهد. مقیاس حرکت‌های جمعی، میلیونی شده و آنقدر پیوسته آن را تکرار می‌کند که دیگر نه غافلگیر می‌شویم و نه تعجب می‌کنیم. میلیونی به مرز مهران و چذابه سرازیر می‌شود؛ میلیونی در حرم امام رضا جمع می‌شود؛ میلیونی نماز عید می‌خواند، میلیونی جشن می‌گیرد و ده‌ها میلیونی تظاهرات می‌کند.


این اراده دینی برای بار چندم در موقف تعیین کننده‌ای ایستاده است. موقف قدرت. اساسا همه پدیده‌ها و نه فقط دین در این موقف، مهم می‌شوند. یک پدیده مادامی که میل به قدرت ندارد خیلی هم مهم نیست. میلیاردها کاتولیک هم داریم، خب که چه؟


موقف قدرت و اعمال و انبساط آن همان ایستگاه مهم برای اراده‌ دینی ایرانیان است. اینجا مشخص می‌شود که بروزات عظیم دینی این جامعه، حقیقت دارد و یا تنها نشانه‌هایی خطرناک برای کاتولیک شدن است. این هویت جمع می‌شود چون هویت جامعه در کلیت آن همین است و قبول دارد که محیط خود را مطیع هنجارهای خود کند یا جمع می‌شود تا تمام اعمال ناهنجار خود در یک جامعه و دولت ناهنجارپسند، نزد بارگاه دینی «اعتراف» کند و سبک شود. ما همه به حرم امام رضا می‌رویم تا سیاحت متشرعانه داشته باشیم و خاطر خود را به عنوان اینکه هنوز یک مسلمان هستیم راحت کنیم و بعد به حوزه معاش خود برگردیم و در جامعه بدون التفات به اینکه چه بودیم و چقدر بودیم، حکم بدهیم؟
جامعه دارد به سیاق محمدی، اسلامی می‌شود یا به سیاق مسیحی؟

میدان بازی
دولت، بیش از یک سازمان، یک میدان است. در جامعه محدوده‌ای وجود دارد که معمولا غلظت قدرت در آن بیشتر از هرجای دیگریست. قدرت آنجا متراکم است. این همان دولت است. این توده‌ی متراکم از قدرت، برای موجودیت‌های مختلف جامعه جذابیت دارد. آنجا می‌توانند راحت‌تر به خواسته‌های خود برسند، می‌توانند محیط جامعه را بر اساس نظم مطلوب و خوشایند خود سامان دهند. می‌توانند برای آن ضمانت اجرا تعیین کنند. فعالیت کردن در سطح دولت برای کنش‌گران جذابیت دارد چرا که بواسطه منابع عظیم قدرت در آنجا می‌توانند بسیار بسیار بسیار بیشتر از هر نوع فعالیت دیگری مانند «کار فرهنگی، سازمان مردم نهاد، تشکل‌های مردمی و ...» خروجی بگیرند. هر کس در این قضیه تشکیک داشت، بین امامت جماعت یک مسجد و وزارت فرهنگ و ارشاد مخیر بگذاریدش، به جواب خواهید رسید.


این میدان، گروه‌های پراکنده‌‌ای در دل خود دارد. میدان یکدستی نیست. همین هم سبب می‌شود که حکومت هیچ وقت کاملا به تایید یک گروه اجتماعی نرسد و یا هواداران یک دولت یا حکومت همواره گروهی دیگر را مسئول ناکامی دولت مطلوب خود بدانند.
نیروهای درون دولت و بیرون از آن(در جامعه) میدان مغناطیسی می‌سازند که اغلب دولت را در میانه نگه می‌دارد. لذا خیلی می‌شنویم که «دولت در موقعیت میانجی قرار دارد»؛ اما صحیح آن است که بگویند«دولت در موقعیت میانجی قرار داده می‌شود»


دولتی که هست و نیست خود را مدیون یک لایه هویتی خاص است، مدیون هویت انقلابی و دیندار جامعه است، حق ندارد میانجی باشد. این میانجی‌گری، عین جانبداری‌ست. و البته روی دیگری هم دارد و آن خیانت به مردم حقیقی خود است. با این‌حال در این مقال، قصد نگارش شکواییه نداریم. می‌خواهیم شیوه مخاطبه و بازی  با چنین موجودی را بدانیم.


قاعده بازی
بین نقطه الف با ب چهار سانتی‌متر فاصله است. موقعیت میانجی در این فاصله، سانتی‌متر دوم خواهد بود. بازی را آن کسی می‌بَرَد که مدام فاصله خود با میانجی را حفظ کند و بلکه توسعه دهد. مثلا در همین بازی‌ ساده ذهنی، اگر شما دو سانتی متر از میانجی فاصله بگیرید، موقعیت میانجی‌گری، یک سانتی متر به شرایط مطلوب شما نزدیک‌تر است. طبعا بازی را کسی می‌بازد که به مواضع میانجی نزدیک شود. حال در دنیای سیاست ما چه کردیم؟ حتی به نزدیک شدن به میانجی اکتفا نکردیم بلکه با آن یکی شدیم.


جبهه انقلاب رفته رفته تمام توان و قوام درونی خود را به دستگاه‌های سیاسی کشور واگذار کرد. دستگاه اعلام می‌کرد که چه زمانی تظاهرات است و چه ساعتی. حتی پلاکاردها و پرچم ها را دستگاه سیاسی می‌نوشت و چاپ می‌کرد. یک بیانیه هم در نهایت قرائت می‌شد که نقش ما تنها الله اکبر گویی در انتهای فرازهای آن بود.


سخنرانان ما مصلحت‌سنجی‌های سیاسی را پذیرفتند و حدود نیش و کنایه یا هشدار و اعتراض خود را بر اساس «بخشنامه» ها تعیین کردند. در دانشگاه هم آن دسته تشکل‌هایی که احساس می‌کردند باید به مدیریت دانشگاه و حراست آن نزدیک باشند و ملاحظات آن‌ها را هم لحاظ کنند، همین تشکل‌های انقلابی بودند.


همه تخم مرغ‌ها در سبد میانجی گذاشته شده و میانجی هم مصلحت را در این دیده که سبد و تمام تخم‌مرغ هایش را به طرف سرکش ماجرا تعارف بزند. سخنگوی دولت دانشگاه به دانشگاه برای شنیدن فحاشی و لبخند زدن می‌رود اما حتی یک کلمه پاسخگوی تقاضای رای‌دهندگان خود پیرامون حجاب نیست. آرایش انتخاباتی نمایندگان مجلس نشان می‌دهد که دغدغه‌ی یک بدنه که همیشه و تحت هر شرایطی پای صندوق حضور دارد، اهمیت انتخاباتی ندارد. تمرکز اصلی ایشان فعلا بر جمعیتی است که راه لگدزدن به صندوق را برای خود بازگذاشته است. به عبارتی همه رای‌ها با هم برابرند اما رای کسی که می‌تواند رای ندهد، برابرتر!


در این وضع موعظه اخلاقی نماینده مجلس یا سخنگو و وزیر دولت، خود بی‌مایگی اخلاقیست. مدیران تصمیم‌گیران عاقلی هستند که مبتنی بر فرمولی که ما برای آنها طراحی کردیم در حال محاسبه سود و زیانند. بر اساس این فرمول، سمت بدنه انقلاب ایستادن، بُرد ندارد.


از ایران بگذریم. هر جای دیگر را در نظر بگیرید. در یک جامعه فرضی و عادی، علی القاعده وقتی یک گروه برای بی‌حجابی لشکرکشی کرده، طرف مقابل نیز ولو اقلیت محض، باید صف‌کشی‌های خیابانی داشته باشد. باید خشم خود را نشان دهد و نظم مطلوب خود را یادآوری کند. با اینکه می‌دانیم مطالبه حجاب یک مطالبه قدرتمند است اما هیچگاه این تجمع به شکل خالص رخ نمی‌دهد.


برای گوش سنگین باید داد زد
جبهه انقلاب از لوازم اثرگذاری شهروندی خلع شده است. در نتیجه برای میانجی‌گرِ عافیت‌طلب و مصلحت اندیش، ایجاد دردسر نمی‌کند. رفته رفته مسیر اصلی تولید پیشنهاد و توصیه برای سیاستگذار فرهنگی کشور «از گُرده اینان کندن و به دیگران دادن» می‌شود. این روزها خیلی‌ها عالمانه توصیه می‌کنند که حجاب را از بلندگوها حذف کنید؛ عقب نشینی کنید و ... . تنها ملاحظه‌ای که دارند، جلوگیری از سرخورده شدن دینداران است. این نگاه بالا به پایین و دست‌آموزپندارانه، ماحصل الگوی شهروندبودگی ماست.


باید از میانجی جدا شد و تبدیل به پلیس بد گردید. باید میانجی را بین دو انتخاب مخیر کرد و هزینه نادیده گرفته شدن را بالا برد. باید تریبون‌دارها گوش به بخشنامه را از مرجعیت انداخت و چک سفید امضای اطاعت از میانجی‌گرها و مدیران میدان را بازپس گرفت. دستورکار هر کسی در محیط‌های خُردتر مانند دانشگاه، محله، بسیج، مسجد، هیئت و ... بنا به اقتضای شرایط مشخص است. باید شلوغ کرد.




Share
* نام:
ایمیل:
* نظر:

پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین مطالب


صفحه اصلی | ارتباط با ما | آرشیو | جستجو | پیوندها | لیست نظرات | درباره ما | نظرسنجی | RSS | ایمیل | نسخه موبایل
طراحی و تولید: مؤسسه احرار اندیشه