دکتر محمد آقاسی؛ «سیلی واقعیت» نام کتابی است از راس هریس در آن مساله «شکاف واقعیت» را در سطح فردی بررسی میکند. از نگاه او در یکسو واقعیتی قرار دارد که حقیقت زندگی است و در سوی دیگر، واقعیتی که تمایل داریم. فاصله این دو را او شکاف واقعیت نام نهاده و معتقد است هرچه میان این دو فاصله بیشتر باشد، احساسات برانگیخته شده آدمی دردناکتر خواهد بود. سیلی واقعیت، دردناک است، نه انتظارش را داریم و نه علاقهای به آن و قطعا آنرا نمیخواهیم. متاسفانه سیلی شروع راه است چرا که بیدارمان میکند و تازه با شکاف واقعیت روبرو میشویم.
امروز، دوباره، فردای انتخابات است و زمان مرور عملکردها فرارسیده است. بخشی از این مرور حتما متوجه موسسات نظرسنجی و مجموعه نظرسنجیهای انجام شده است. مجموعهای که از دور نخست انتخابات چهاردهم ریاستجمهوری، سیلی واقعیت را دریافت کرد، قدری بیدار شد، اما همچنان شکاف واقعیت محقق شده و مطلوب پیشبینی شده، زیاد است. حتما چرایی این موضوع باید در دستور کار قرار بگیرد اما در مقام تحلیل به چند نکته باید اشاره کرد.
در این دوره از انتخابات، بسیاری از کلیشههای تحلیلی مبتنی بر نظرسنجی برهمزده شد که نشانههای آن در ادوار گذشته دیده میشد. متاسفانه به این نشانهها کمتر توجه شد. از جمله این که هر دوره انتخابات، اختصاصات خودش را دارد و نیاز است سوالات متناسب با آن طراحی و ارائه شود. همچنین زمان اندک تا انتخابات نشان داد که نیاز است موسسات نظرسنجی در فواصل مشخص دیگری برخی از مقولات از جمله مشارکت اجتماعی را مورد سنجش قرار بدهند و آماده باشند.
نظرسنجیها در همه دنیا ابزاری برای تاثیرگذاری بر انتخابات نیز میباشد، اما این اقدام در اختیار احزاب و گروههای سیاسی است. نزدیک شدن افراد موسسات نظرسنجی به گروههای سیاسی و یا کنشگری سیاسی به جای کنشگری علمی، نتیجه زیانبار دچار شدن به خطاهای استراتژیک و دوری از تفهّم جامعه را در پی دارد.
یکی از کارکردهای نظرسنجی، رهنمون سازی به سمت شناخت واقعیت اجتماعی است. اما با نظرسنجی امکان فهم همه واقعیت وجود ندارد. در اینجا نیاز است که سازِکارها/ مکانیسمهای جامعهشناختی فعال شود تا بر اساس آن بتوان تغییرات را بررسی و ارائه کرد. دور ماندن از عرصه عمومی با مقوله نظرسنجی همراه نیست. خاصه آنکه به نظر میرسد جامعه ایران پیچیدهتر از قبل شده است و عرصه انتخابات نیز به همین میزان با پیچیدگی روبرو است. لذا ضروری است با چنین پیشفرضهایی سوالات و اقدامات بسیار متفاوتتر از قبل صورت پذیرد.
اما مساله دیگر، بحث رسانهها و به ویژه رسانههای اجتماعی است که بیمحابا اقدام به انتشار نظرسنجیها میکردند. مدیران موسسات نظرسنجی(که از نزدیک روحیه بسیاری از آنان را میشناسم) اگر در گرداب تحلیل رسانهای قرار بگیرند و بر اساس آن، نتایج خود را تنظیم کنند دچار بیششماری دور اول و کمشماری دور دوم میشوند. شاید اگر بیشتر به ابزارها و سازکارها و در نهایت تحلیلها، تکیه میکردند، چنین شکاف واقعیتی را شاهد نبودیم.
علاوه بر این درس آموزیها، برخی که مدتی از نظرسنجی متنفع بودند، بیپروا به نظرسنجیها تاختند. حتما آنان کنشگران سیاسی هستند و راه کسانی که در این زمینه فعالیت میکنند با راه آنان جداست. حتما نظرسنجیها به کار میآید و حتما در آینده نیز به صورت مجدد شاهد شان و شوکت مجدد آن خواهیم بود. به ویژه آن که در چند سال گذشته این صنعت با بیمهری مواجه شد و با این اقبال رسانهای و سیاستی به آن، نشانه پیشرفت در آینده است.